عشق مامان و بابا

عزیز دردونه مامان خیلی دوستت دارم

سلام مامانی خوبی ؟ ببخشید اینقدر دیر اومدم واست پیام بنویسم و واست از خاطره های قشنگت بگم اما مطمین باش هر چی اتفاق افتاده تو این مدتو واست تعریف میکنم فکر کنم تا اونجا واست نوشتم که ما رفتیم تهران و برگشتیم وقتی اومدیم تو هنوز دندون در نیورده بودی یه یک ماهی گذشت تقریبا یازده ماهه بودی اره دقیقا 15 بهمن دندونت نمایان شد خیلی طول کشید اما من و بابا خیلی خوشحال شدیم ، بعد خاله محبوبه و پدر جون و مادر جون و دایی امیر و دایی امین و دایی نیما واسه عروسیه دایی محمد و زندایی محبوبه اومدن اهواز دو روز بیشتر نموندن اما خیلی خوش گذشت تو و پارسا مهرم کلی خوشحال بودین و بازی میکردین آش دندونیت هم مادر جون از رامهرمز درست کرد اورد عروسی خیلی خوش گذشت هر...
10 ارديبهشت 1393
1